نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: علاقه ی متقابل

2035
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30190
    نوشته ها
    129
    تشکـر
    137
    تشکر شده 113 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    8

    علاقه ی متقابل

    سلام من پسر 29 ساله هستم 6ماهه با دختر خانمی اشنا شدم یکسال از من کوچکتر هست.
    شرکت قبلی که کار میکردیم با هم همکار بودیم .
    هردو مهندس نرم افزار هستیم.
    بعد مدتی از شرکت جدا شدیم الان همکار نیستیم ولی ارتباط بینمون را ادامه دادم.
    بدلیل اینکه در گذشته من رابطه ایی با دختری داشتم که منو نمیخواست بعد از اون سرخورده شدم و به خودم قول دادم تا از عشق کسی نسبت به خودم مطمئن نشدم هیچ رابطه ایی را شروع نکنم .
    بخاطر همین هنوز بهش در مورد علاقم چیزی نگفتم.
    2 بار باهاش قرار گذاشتم رفتیم بیرون یکم صحیت کردیم خوب بود ولی هنوز مطمئن نشدم که واقعا اونم علاقه بهم داره.
    البته چند نشانه ی مثبت بوده مثلا تاریخ تولدمو یادش بود بهم تبریک گفت که برام نشونه ی خوبی بود.
    ولی بعضی جیزا باعث تردیدم شده مثلا وقتی با هم چت میکنیم خیلی وقتا پیش میاد که بعد چند دقیقه وسط صحبت میگه " من برم فعلا " ! حس میکنم از صحبت کردن باهام لذت نمیبره .
    یا مثلا گاهی داریم در مورد یک موضوعی چت میکنیم یکدفعه دیگه جواب نمیده. اصلا چیزی نبوده که ناراحت بشه یا از این موارد برای خودمم عجیبه چرا بعدش هیچی نمیگه. انگار یکدفعه خسته میشه یا سرد میشه.
    چند بار که اینا تکرار شد پیش خودم فکر کردم شاید دوستم نداره دیگه ارتباطمو قطع کردم بیخیالش شدم تا اینکه خودش باز بهم پیام داد.
    شایدم من خیلی حساس هستم.
    من ادم یکم احساساتی هستم این جور رفتارا ناراحتم میکنه.
    جوریم نیست که هر روز و هر ساعت بخوایم چت و صحبت کنیم. چند روز یکبار گاهی من سراغشو میگیرم گاهیم اون.
    واقعا نمیخوام رابطه ی قبلیم باز تکرار بشه و وابستگی پیش بیاد چون خیلی اذیت شدم.
    فقط چیزی که برام درس شد این یود که کسی نخوادت هرکاریم بکنی براش نمیمونه .
    منم اگر مطمئن بشم علاقمون 2 طرفه نیست سریعا ارتباطو قطع میکنم.
    لطفا راهنمایی کنید
    تشکر
    ویرایش توسط Dev : 04-01-2020 در ساعت 01:20 AM

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42303
    نوشته ها
    220
    تشکـر
    0
    تشکر شده 71 بار در 62 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : علاقه ی متقابل

    با سلام خدمت شما
    دوست عزیز مشخص است که از به نتیجه نرسیدن رابطه قبلیتان بسیار ناراحت و همچنین خشمگین شده اید که البته قابل درک است.
    هر رابطه ای که تمام می شود برای ما دردناک است و این هم بخشی از واقعیت است که ممکن است برخی روابط به نتیجه نرسند.
    اما اگر قرار بود هر کسی با فردی آشنا می شود صد در صد رابطه موفق و پایدار بماند که دیگر شناخت و آشنایی و این موارد معنا نداشت و چنین انتظاری به نظر کمی دور از واقعیت و نشدنی به نظر می رسد.
    در مورد رابطه جدیدتان هم جالب اینجا است که شما خودتان هیچ ابرازی نداشته اید! بعد توقع و انتظار دارید ایشان به شما ابراز علاقه کنند و هر موضوعی را به این ربط می دهید که شاید دوستتان نداشته باشد.
    از کجا معلوم که ایشان هم متقابلا احساسی مشابه شما نداشته باشند.
    چطور وقتی خودتان در رابطه احساس امنیت نمی کنید و به خاطر تجربه ناخوشایند با یک فرد دیگر از ابتدا خود واقعی تان را ابراز نمی کنید و بعد از طرف مقابل چنین انتظاری می توانید داشته باشید.
    می گویند به دنبال هرچه بگردی آن را پیدا می کنی.
    شما بنا را بر این گذاشته اید که ایشان شما را دوست ندارد مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
    تمام شواهد را هم بر همین اساس پیدا می کنید و بدون ارزیابی درباره صحت آن، به عنوان نشانه ای دال بر فرضیه خود می پذیرید و کاملا هم بازداری دارید از ابراز خودتان و بعد منتظر ابراز از سوی ایشان نشسته اید و بعد هم کلا رابطه را یکطرفه تمام کرده اید.
    دوست عزیز دیکته نانوشته غلط ندارد.
    راه غلبه بر دشواری های رابطه و پیشگیری از احساسات وتجربه های ناخوشایند اجتناب نیست.
    اجتناب شما وضعیت را بدتر می کند که بهتر نمی کند.
    این تصور و باور شما است که اگر کسی را دوست داشته باشید او هم حتما باید شما را دوست داشته باشد وگرنه ادم سنگدل و بی رحمی است و راه محافظت از خودتان این باشد که خودتان را ابراز نکنید تا مبادا از سوی ایشان پس زده نشوید.
    هر خواسته و رابطه ای هزینه ای دارد.
    اگر شما رابطه خوب و صادقانه و صمیمانه ای می خواهید اصل اول اندکی اعتماد است و جراتمندی برای ابراز خود و پذیرش واقعیها و هزینه های رابطه.
    مانند اینکه ممکن است طرف مقابل به هر دلیلی ما را دوست نداشته باشد آن هم نه به این خاطر که ما کلا دوست داشتنی نباشیم و یا او فرد بدون درکی باشد، بلکه ممکن است تصویر ما با تصویر او از فرد مورد نظر برای رابطه یا ازدواج یکی نباشد.
    این رویداد کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است.
    افراد با یکدیگر آشنا می شوند و بعد هریک به عنوان یک انسان اراده و اختیار دارند که یکدیگر را انتخاب بکنند یا نکنند.
    خواسته شما مانند این است که فردی بگوید من می خواهم بروم طبقه بالا و به ایشان مسیر راه پله را نشان بدهند و ایشان بگویند هرگز از پله نمی روم چون یکبار زمین خوردم و دیگر نمی خواهم این اتفاق تکرار شود چون زانوی من آسیب جدی دید و من خیلی اذیت شدم و درد کشیدم، بعد بگویند بفرمایید آن طرف به سمت آسانسور و از طریق آسانسور تشریف ببرید، و آن فرد در پاسخ بگوید از آسانسور هم حاضر نیستم استفاده کنم چون یکبار در آن گیر افتادم و بسیار وحشت ردم و جانم به خطر افتاد!
    پاسخ به این فرد این است که پس نمی توانی به طبقه بالا بروی چون راه دیگری ندارد.
    بنابراین ماجرایی که شما عنوان کردید نیازمند بررسی و ارزیابی بیشتری است.
    اگر حساس هستید و تحمل ناکامی و جواب رد شنیدن و اختلافات و چالش های بین فردی را ندارید، پس کلا وارد رابطه نشوید چون این جزوی از ماهیت روابط است و کاملا هم طبیعی است.
    به جای اجتناب و این شیوه ای که در پیش گرفته اید، می توانید خودتان را توانمند تر سازید و برای این هدف برنامه ریزی کنید و یکسری از مهارتها را که اکتسابی هستند در خودتان تقویت کنید تا کمتر آسیب پذیر باشید و در مواقعی که به مشکلات اینچنینی بر می خورید بتوانید دوباره برخیزید و ادامه دهید.
    با توجه به مطالبی که عنوان شد به شما توصیه می شود برای دریافت راهنمایی دقیقتر از یک مشاور یا روانشناس کمک حرفه ای دریافت کنید.
    مشاوره می تواند به صورت تلفنی هم انجام شود و کمک بزرگی به شما در این مسیر خواهد کرد.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30190
    نوشته ها
    129
    تشکـر
    137
    تشکر شده 113 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : علاقه ی متقابل

    نقل قول نوشته اصلی توسط moshaver-editor نمایش پست ها
    با سلام خدمت شما
    دوست عزیز مشخص است که از به نتیجه نرسیدن رابطه قبلیتان بسیار ناراحت و همچنین خشمگین شده اید که البته قابل درک است.
    هر رابطه ای که تمام می شود برای ما دردناک است و این هم بخشی از واقعیت است که ممکن است برخی روابط به نتیجه نرسند.
    اما اگر قرار بود هر کسی با فردی آشنا می شود صد در صد رابطه موفق و پایدار بماند که دیگر شناخت و آشنایی و این موارد معنا نداشت و چنین انتظاری به نظر کمی دور از واقعیت و نشدنی به نظر می رسد.
    در مورد رابطه جدیدتان هم جالب اینجا است که شما خودتان هیچ ابرازی نداشته اید! بعد توقع و انتظار دارید ایشان به شما ابراز علاقه کنند و هر موضوعی را به این ربط می دهید که شاید دوستتان نداشته باشد.
    از کجا معلوم که ایشان هم متقابلا احساسی مشابه شما نداشته باشند.
    چطور وقتی خودتان در رابطه احساس امنیت نمی کنید و به خاطر تجربه ناخوشایند با یک فرد دیگر از ابتدا خود واقعی تان را ابراز نمی کنید و بعد از طرف مقابل چنین انتظاری می توانید داشته باشید.
    می گویند به دنبال هرچه بگردی آن را پیدا می کنی.
    شما بنا را بر این گذاشته اید که ایشان شما را دوست ندارد مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
    تمام شواهد را هم بر همین اساس پیدا می کنید و بدون ارزیابی درباره صحت آن، به عنوان نشانه ای دال بر فرضیه خود می پذیرید و کاملا هم بازداری دارید از ابراز خودتان و بعد منتظر ابراز از سوی ایشان نشسته اید و بعد هم کلا رابطه را یکطرفه تمام کرده اید.
    دوست عزیز دیکته نانوشته غلط ندارد.
    راه غلبه بر دشواری های رابطه و پیشگیری از احساسات وتجربه های ناخوشایند اجتناب نیست.
    اجتناب شما وضعیت را بدتر می کند که بهتر نمی کند.
    این تصور و باور شما است که اگر کسی را دوست داشته باشید او هم حتما باید شما را دوست داشته باشد وگرنه ادم سنگدل و بی رحمی است و راه محافظت از خودتان این باشد که خودتان را ابراز نکنید تا مبادا از سوی ایشان پس زده نشوید.
    هر خواسته و رابطه ای هزینه ای دارد.
    اگر شما رابطه خوب و صادقانه و صمیمانه ای می خواهید اصل اول اندکی اعتماد است و جراتمندی برای ابراز خود و پذیرش واقعیها و هزینه های رابطه.
    مانند اینکه ممکن است طرف مقابل به هر دلیلی ما را دوست نداشته باشد آن هم نه به این خاطر که ما کلا دوست داشتنی نباشیم و یا او فرد بدون درکی باشد، بلکه ممکن است تصویر ما با تصویر او از فرد مورد نظر برای رابطه یا ازدواج یکی نباشد.
    این رویداد کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است.
    افراد با یکدیگر آشنا می شوند و بعد هریک به عنوان یک انسان اراده و اختیار دارند که یکدیگر را انتخاب بکنند یا نکنند.
    خواسته شما مانند این است که فردی بگوید من می خواهم بروم طبقه بالا و به ایشان مسیر راه پله را نشان بدهند و ایشان بگویند هرگز از پله نمی روم چون یکبار زمین خوردم و دیگر نمی خواهم این اتفاق تکرار شود چون زانوی من آسیب جدی دید و من خیلی اذیت شدم و درد کشیدم، بعد بگویند بفرمایید آن طرف به سمت آسانسور و از طریق آسانسور تشریف ببرید، و آن فرد در پاسخ بگوید از آسانسور هم حاضر نیستم استفاده کنم چون یکبار در آن گیر افتادم و بسیار وحشت ردم و جانم به خطر افتاد!
    پاسخ به این فرد این است که پس نمی توانی به طبقه بالا بروی چون راه دیگری ندارد.
    بنابراین ماجرایی که شما عنوان کردید نیازمند بررسی و ارزیابی بیشتری است.
    اگر حساس هستید و تحمل ناکامی و جواب رد شنیدن و اختلافات و چالش های بین فردی را ندارید، پس کلا وارد رابطه نشوید چون این جزوی از ماهیت روابط است و کاملا هم طبیعی است.
    به جای اجتناب و این شیوه ای که در پیش گرفته اید، می توانید خودتان را توانمند تر سازید و برای این هدف برنامه ریزی کنید و یکسری از مهارتها را که اکتسابی هستند در خودتان تقویت کنید تا کمتر آسیب پذیر باشید و در مواقعی که به مشکلات اینچنینی بر می خورید بتوانید دوباره برخیزید و ادامه دهید.
    با توجه به مطالبی که عنوان شد به شما توصیه می شود برای دریافت راهنمایی دقیقتر از یک مشاور یا روانشناس کمک حرفه ای دریافت کنید.
    مشاوره می تواند به صورت تلفنی هم انجام شود و کمک بزرگی به شما در این مسیر خواهد کرد.

    من انتظار ندارم که ایشون اول به من ابراز علاقه کنن .
    بدلیل اینکه قصد دارم حضوری در این مورد باهاش صحبت کنم و فعلا بخاطر وضعیت موجود معلوم نیست کی این اتفاق بیفته میخوام فقط از روی رفتارهاش میخوام مطمئن بشم اونم نسبت به من علاقه ایی داره بعد اقدام کنم .
    شما از رابطه ی قبلی من خبرندارید که چی بهم گذشت و چه فشار روحی را تحمل کردم .
    یکدفعه در یک روز رفتارش باهام عوض شد مثل ناشناس باهام رفتار کرد گفتم چی شده . گفت خواستگار دارم . گفتم میخوای چکار کنی گفت دارم بهش فکر میکنم . دیدم خیلی انگار براش غریبه شدم .
    گفتم باشه پس من دیگه باهات خداحافظی میکنم دلم میخواست بگه شوخی کردم و بخنده ولی گفت باشه مرسی خداحافظ . بعد از 2 سال اینجوری توی یک لحظه غریبه شدم.
    ظاهرا خواستگارش خیلی پولدار بود البته خودشونم وضعیت مالی خوبی داشتن .
    حال روحیم خیلی خراب بود و هر وقت توی خیابون راه میرفتم مثل دیوونه ها هرکسو میدیدم صورت اون میمومد جلوی چشمم توهم میزدم که اونه بدنم یخ میکرد .
    تا اینکه بعد 8 ماه خودمو ترمیم کردم و فراموشش کردم 2 هفته بعدش دوباره بهم پیام داد و معذرت خواهی کرد و گفت باز مثل قبل باشیم منم کم کم قبولش کردم ولی ای کاش نمیومد .
    گذشت تا اینکه رفتم سربازی ماههای اخر بود که یک روز بعد ظهر داشتم باهاش چت میکردم و دوباره همون تکرار شد و بعد از یک صحبتی اخرش گفت خواستگار دارم و بهش فکر میکنم .
    در اون غربت سربازی توی بیابون نزدیک مرز دلم شکست . 1 هفته با هیچ کس صحبت نکردم تا اینکه خدمتم تموم شد برگشتم رفتم دیدمش .
    ولی اینبار نامه ی خداحافظی براش نوشته بودم که لحظه ی اخر دادم بهش خودشم نمیدونست این چیه .
    اینبار من تمومش کردم . اون منو 2 بار خورد کرد ولی من با خوبی تمومش کردم .
    الان حق دارم اینقدر حساس باشم و از شروع رابطه بترسم .
    نمیخوام باز درگیر احساس و وابستگی بشم چون توی رابطه ها خیلی سریع ممکنه پیش بیاد و زندگی ادمو جهنم میکنه .

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,487 بار در 1,290 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : علاقه ی متقابل

    اول نظرمو در مورد رابطه قبلیتون بگم اینکه شکستی که دررابطه ی قبلی متحمل شدید مطمنن هردو طرف مقصر هستید و مطمنن اون شخص دلایل خاص خودشو داشته
    اول اینکه دوسال رابطه ی بدون تعهد نتیجش بهتر ازین نمیشه، میتونم بپرسم آیا به خاستگاری ایشون رفتین یا نامزادی باهم داشتید که بعد از دوسال بازم بهتون وفادار بمونه؟ اینکه شمارو در جریان خاستگاراش قرار میداده ، شاید هدفش این بوده شما یه قدمی بردارید ،درحالی که شما سریع خدافظی کردید ،
    البته من درجزییات رابطه ی شما نبودم مثلا اگر بعد از دوسال به خاستگاریش رفته بودین و نامزاد بودین حق با شماست که دید بدی پیدا کرده باشید ، چون هر دختری با هدف ازدواج با فرد مقابل وارد رابطه میشه و اگر قدمی از جانب پسر برداشته نشه ، نتیجش اینه که به گزینه های بعدی فکر کنه.
    دررابطه با این مورد جدید به نظرم برای اینکه ازین سردرگمی نجات پیدا کنید باید ابراز علاقه کنید تا جدی تر به شما فکر کنه، واگر میخواید ماجرای قبلی تکرار نشه به خاستگاریش برید تا خاستگار جدید نداشته باشه و ایشونم به شما اعتماد داشته باشه که بازیش نمیدین
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

من، چند، که، از،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد